جدول جو
جدول جو

معنی علی حموی - جستجوی لغت در جدول جو

علی حموی
(عَ یِ حَ مَ)
ابن کامل بن اسماعیل حموی، ملقّب به علاءالدین. متوفی در سال 860 هجری قمری او راست: الافراد فی معرفهالاضداد. (از معجم المؤلفین بنقل از ایضاح المکنون ج 1 ص 464. هدیهالعارفین بغدادی ج 1 ص 733)
ابن مقاتل بن عبدالخالق حموی (695- 761 هجری قمری). او را دیوان شعری است در اشعار زجل، در دو مجلد. (از معجم المؤلفین بنقل از الوافی صفدی ج 12 ص 207. الدررالکامنۀ ابن حجر ج 3 ص 133)
ابن عبدالله بن حجۀ حموی حنفی، ملقّب به تقی الدین و مکنّی به ابوبکر. رجوع به ابن حجه (ابوالمحاسن تقی الدین ابوبکر بن علی...) و به علی (ابن عبدالله...) شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(عَ یِ غَ رَ)
ابن حجه الله بن علی بن عبدالله بن حسین بن محمد بن ابراهیم عمر بن حسن مثنی بن حسن السبط (ع) طباطبائی شولستانی غروی نجفی. رجوع به علی طباطبائی شود
ابن اسماعیل بن زین العابدین حسینی سنجانی غروی. ملقب به محدث و مکنی به ابوالفضائل. رجوع به علی سنجانی شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ رَ ضَ)
ابن هاشم بن علی رضوی موسوی بغدادی نجفی. فقیه بود. در سال 1239 هجری قمری متولد شد و در 1273 هجری قمری درگذشت. او راست: کتاب فی الرهن. (از معجم المؤلفین بنقل از اعیان الشیعۀ عاملی ج 2 ص 200)
لغت نامه دهخدا
(عُ مَ رِ حَ مَ)
ابن احمد حزمی حموی. وی وقت شناس بود و او را ارجوزه ای است به نام الیواقیت فی علم المواقیت که در سال 854 ه. ق. آن را تألیف کرد. (از معجم المؤلفین از کشف الظنون حاجی خلیفه ص 2053)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ صَ فَ)
سلطان علی صفوی، ابن سلطان حیدر صفوی. پس از شهادت سلطان حیدر، چون فرزندش صغیر بود، برادرش سلطان علی از جانب گروه صوفیان به قائم مقامی او انتخاب شد. و چون خبر تجمع صوفیان به گوش یعقوب میرزا رسید دچار ترس شد و سلطان علی و والده و برادران او را به شیراز تبعید کرد و در قلعۀ اصطخر مقید کرد. ولی پس از چندی رستم بیک برای جلوگیری از پیشرفت میرزا بایسنقر، آنان را از اصطخر به تبریز آورد وگروه صوفیان دوباره گرد سلطان علی جمع شدند و به جنگ میرزا بایسنقر رفتند و در این واقعه میرزا بایسنقربه قتل رسید. پس از این واقعه سلطان علی و همراهانش به اردبیل بازگشتند و مریدان بسیاری گرد او جمع شدند و رستم بیک از جلال و حشمت او اندیشناک شد و از بیم اینکه مبادا سلطان علی روزی با او مخالفت کند، دستور داد که وی را در اردو نگاه دارند. و چون این عمل نیزفایده ای نداشت و از تجمع صوفیان نکاست، در سال 898 هجری قمری رستم بیک تصمیم به قتل سلطان علی گرفت و سلطان علی چون از این تصمیم آگاه شد در مقابل سپاه رستم بیک مقاومت کرد ولی سرانجام به دست آنان کشته شد. (از حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 435 و 436 و 439- 441)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ سَمْ مو)
ابن احمد طائی سموقی. مکنی به ابوالحسن و ملقب به بهاءالدین. وی از بزرگان دعات باطنیۀ دروز، و یکی از ’حدود خمسۀ’ آنان بود. از او بکنایت ’تالی’ و ’جناح ایسر’ نام برند و ’مقتنی’ لقب دهند. ونیز بنام ’الوزیر الخامس’ وی را خوانند و دیگر از القاب او در کتب مذهبی آنان ’التابع’ و ’خامس الحدود’ و ’آخرالحدود’ است. او در عهد الحاکم بامرالله فاطمی می زیست و از طرفداران و پیروان بزرگ او بشمار می رفت وبا حمزه بن علی نیز ارتباط داشت. او از نویسندگان بزرگ این فرقه است و می توان وی را واضع اساس دیانت در دروز دانست. او را رسائل و مقالاتی است که از آن جمله است: 1- التبیین و الاستدراک. 2- الرد علی المنجمین. 3- الرساله الواصله الی الجبل الانور. 4- السفر الی الساده فی الدعوه لطاعه ولی الحق. 5- القسطنطنیه، و آن رساله ای است برای قسطنطین امپراطور نصرانی، و علی سموقی در آن سعی کرده است که برای امپراطور ثابت کند که حضرت مسیح در جسم ’حمزه بن علی فارسی’ حلول کرده است. 6- النقط والدوائر. (از الاعلام زرکلی از دائره المعارف الاسلامیه ج 9 ص 218 و تاریخ حلب ج 1 ص 219)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ سِمْ مَ)
ابن محمد. وی آخرین سفیر حضرت قائم (ع) در دورۀ غیبت صغری بود که حاجات خلق را به صاحب الامر میرساند و پس از او سفیر دیگری امام (ع) را ندیده و حدیثش را نشنیده است. وی در سال 326 هجری قمری درگذشت. (از حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 101)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ مَ حَلْ لی)
ابن محمد بن عبدالله بهرمسی محلی شافعی. ملقب به نورالدین و مکنی به ابومحمد. شاعر بود و در سال 765 هجری قمری در بهرمس از توابع محله متولد شد و در سال 841 هجری قمری در محله درگذشت. اوراست: 1- دیوان شعر. 2- قلائدالنحور لمهور الحور. (از معجم المؤلفین از الضوء اللامع سخاوی ج 5 ص 314)
ابن اسماعیل بن ابراهیم بن جبارۀ کندی محلی سخاوی مالکی. ملقب به شرف الدین و مکنی به ابوالحسن و مشهور به ابن جباره. رجوع به علی (ابن جباره...) شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ عُ مَ)
ابن محمد بن علی بن محمد علوی عمری شجری. ملقب به نجم الدین و مکنی به ابوالحسن و مشهور به ابن صوفی. رجوع به علی شجری شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ)
ابن حسن بن علی بن سلیمان بن احمد آل حاجی بلادی قطیفی بحرانی. مورخ و متکلم بودو در نظم سخن نیز دست داشت. وی ساکن قطیف بود و در حدود سال 1269 هجری قمری متولد شد و در یازدهم جمادی الاولای 1340 هجری قمری درگذشت. او راست: 1- انوار البدرین فی علماء الاحساء و القطیف و البحرین. 2- الحق الواضح فی ترجمه العبدالصالح، که منظور احمد بن صالح ستری بحرانی است. 3- ریاض الاتقیاء الورعین فی شرح الاربعین. 4- منظومه التوحید. 5- منظومه موالیدالائمه علیهم السلام. (از معجم المؤلفین بنقل از اعیان الشیعه ج 41ص 114) (از مصنفی علم الرجال آقابزرگ طهرانی ص 309)
لغت نامه دهخدا
(عَیِ عَ لَ)
ابن عبدالله بن علی بن حسین بن زید بن علی بن حسین بن زید بن علی بن حسین بن علی بن ابی طالب علوی علیهم السلام. مکنی به ابوالقاسم و مشهور به ابن الشبیه (معجم الادباء چ مارگلیوث) و یا شبیه (معجم الادباء چ قاهره) وی خطاط بود و از دسترنج خود معاش خویش را به دست می آورد و به فقرا نیز کمک میکرد. مولد او در عیداضحای سال 360 هجری قمری بود و در دهۀ اول رجب سال 441 هجری قمری درگذشت. صاحب معجم الادباء گوید که دیوانی از عروه بن ورد به خط او دیده است. رجوع به معجم الادباء چ قاهره ج 13 ص 271 و چ مارگلیوث ج 5 ص 230 شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ عَلَ)
ابن ابی احمدحسین طاهر بن موسی بن محمد بن موسی بن ابراهیم بن امام موسی بن جعفرالصادق (ع) ملقب به علم الهدی و ثمانینی و ذوالثمانین و ذوالمجدین و سیدمرتضی و شریف مرتضی. رجوع به علم الهدی موسوی شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ عَ لَ)
ابن موسی بن جعفر بن محمد بن احمد بن طاوس علوی فاطمی. مشهوربه ابن طاووس و ملقب به رضی الدین و مکنی به ابوالقاسم. رجوع به ابن طاووس و علی (ابن موسی بن...) شود
ابن حمودبن میمون بن احمد ادریسی حسنی علوی حمودی. ملقب به الناصر لدین الله. نخستین تن از ملوک بنی حمود در قرطبه و مالقه. رجوع به علی حمودی شود
ابن عبدالکریم بن علی بن محمد بن علی بن عبدالحمید حسینی علوی نیلی نجفی. مشهور به نسّابه و مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی نیلی شود
ابن محمد بن علی بن محمد علوی عمری شجری. ملقب به نجم الدین و مکنی به ابوالحسن و مشهور به ابن صوفی. رجوع به علی شجری شود
ابن احمد بن محمد بن عمر بن سالم بن عبیدالله بن حسن علوی حسینی زیدی شافعی. مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی زیدی شود
ابن عبدالقادر بن عبدالرحمان بن علی بن علی بن علی بن أمین علوی اندلسی جزایری مالکی شاذلی. رجوع به علی اندلسی شود
ابن محمد بن جعفر بن محمد بن زید شهید علوی امامی حمانی. رجوع به علی حمانی (ابن محمد بن جعفر کوفی...) شود
ابن حسن (یا حسین). مکنی به ابوالقاسم. منجم و ریاضیدان مشهور قرن چهارم هجری قمری رجوع به ابن اعلم شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ عَ دَ)
ابن مسافر عدوی. متکلم بود و در سال 557 هجری قمری درگذشت. (از معجم المؤلفین ج 7 ص 241)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ فَ سَ)
ابن احمد بن ابراهیم بن زبیر عنانی فسوی شافعی. ملقب به رشید و مکنی به ابوالحسن. فقیه بود. و در سال 563 هجری قمری درگذشت. وی مدتی نیز عهده دار امور قضا بود. او راست: شرح المفتاح ابن قاص طبری، در فروغ فقه شافعی. (از معجم المؤلفین از کشف الظنون ص 1769 و هدیه العارفین)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ یَ مَ)
ابن سلیمان یمنی. از علمای شیعۀ اسماعیلیه در یمن. او راست: لب المعانی المحجوبه التی هی من فضل اهل الفضل موهوبه، که در سال 1286 هجری قمری از تألیف آن فراغت یافت. (از الاعلام زرکلی)
ابن احمد بن مکابر شظبی یمنی. متوفی در صنعاء در ربیعالاّخر سال 907 یا 909 هجری قمری او راست: شرح بر عمده. (از معجم المؤلفین)
ابن احمد بن اسعد بن ابی بکر بن محمد بن عمر بن ابی الفتوح بن علی بن ابی الفتوح بن علی بن صبح اصبحی یمنی. ملقب به ضیأالدین و مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی اصبحی شود
ابن محمد بن ابی بکر بن ابراهیم بن ابی القاسم بن عمر بن احمد بن ابراهیم بن محمد بن عیسی بن مطیر حکمی یمنی شافعی. مشهور به ابن مطیر. رجوع به علی حکمی شود
ابن ابی بکر بن محمد بن علی بن محمد بن شداد برعی ابیاری زبیدی یمنی شافعی. مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی برعی شود
ابن محمد بن علی بن محمد بن علی بن عبدالله یمنی صنعانی حنبلی. مشهور به ابن شوکانی. رجوع به علی شوکانی شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ)
ابن عبدالعزیز بن حسام بن حامد، مشهور به ام ولدزادۀ رومی. وی عهده دار امر قضا در حلب بود و در سال 980 هجری قمری در همین شهردرگذشت. اوراست: 1- رساله الامتحان. 2- الرساله السیفیه. 3- الرساله الشمعیه. (از معجم المؤلفین بنقل از ایضاح المکنون ج 1 ص 565. هدیهالعارفین ج 1 ص 748)
مرجوشی. شیمیدان قرن نهم هجری قمری او راست: در الانوار فی اسرار الاحجار. (از معجم المؤلفین از فهرس الخدیویه ج 5 ص 380)
ابن محمد رومی حنفی. مشهور به باشماقچی زاده. رجوع به باشمقچی زاده (سیدعلی...) و پاشمقچی زاده و علی (ابن محمد...) شود
ابن مصطفی بن بیرمحمد کوتاهیه ای رومی حنفی. ملقب به جبری و مشهور به بلبل زاده. رجوع به علی بلبل زاده شود
ابن حسین بن سلیمان اسپارته ای رومی حنفی (علی رضا...) ، مشهور به وصفی. رجوع به علیرضا (ابن حسین...) شود
ابن ابراهیم مغنیساوی رومی حنفی (علی رضا...) ، مشهور به اولیازاده. رجوع به علیرضا (ابن ابراهیم...) شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ حَ بَ)
ابن محمد بن حسین بن عبدالله حبشی. ادیب و شاعر و نویسنده. وی در سال 1259 هجری قمری در شهر قسم از بلاد حضرموت متولد شد و در سیوون و مکه دانش آموخت و در ربیع الثانی سال 1333 هجری قمری درگذشت. او راست: 1- الدرر فی اخبار مولد خیرالبشر. 2- دیوان شعر، در یک مجلد. 3- الفتوحات الالهیه فی الصلاه علی خیرالبریه. 4- مجموعه ای از اجازات و سفارشهای او. 5- مجموعه ای از نوشته های او، در پنج مجلد. (از معجم المؤلفین بنقل از الاعلام الشرقیۀ مجاهد ج 3 ص 115. الاعلام زرکلی ج 5 ص 172)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ حَمْ مو)
ابن حمودبن میمون بن احمدادریسی حسنی علوی حمودی، ملقّب به الناصر لدین الله یاالمتوکل و مکنّی به ابوالحسن. وی نخستین تن از ملوک بنی حمود در قرطبه و مالقۀ اندلس بود. در سال 354 هجری قمری متولد شد و ابتدا در عداد لشکریان سلیمان بن حکم اموی قرار داشت و سلیمان در سال 403 هجری قمری حکومت دو شهر سبته و طنجه را به وی واگذاشت. ولی او با کمک بربریان و اهل بادیه، قرطبه را تسخیر کرد و سلیمان بن حکم و پدرش حکم بن سلیمان را دستگیر ساخت و در بیست ویکم محرم سال 407 هجری قمری آنان را به قتل رسانید. و خود با لقب الناصر لدین الله یکسال و ده ماه سلطنت کرد. و در سال 408 هجری قمری همان کسانی که به کمک آنهاقرطبه را تسخیر کرده بود بر او شوریدند و وی را در حمام به قتل رساندند. (از الاعلام زرکلی بنقل از کامل التواریخ ابن اثیر ج 9 ص 92. البیان المغرب ج 3 ص 113. سیرالنبلاء. الطبقه الثانیه و العشرون. الذخیره، قسم 1 ج 1 ص 78. جذوهالمقتبس ص 21) (از طبقات سلاطین اسلام ص 18) (از حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 571). و نیز رجوع به ابوالحسن (علی بن حمود...) و معجم الانساب زامباور ص 2 شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ)
ابن محمد بن علی بن منصور حوری، مکنّی به ابوالحسن. وی ادیب و شاعر و نویسنده بود و در ربیع الاول سال 497 هجری قمری درگذشت. (از معجم الادباء یاقوت چ مارگلیوث ج 5 ص 410)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ حِ)
ابن محمود بن حسن حمصی رازی شیعی، ملقّب به جمال الدین. متکلم اواخر قرن هشتم هجری بود. او راست: مشکاهالیقین فی اصول الدین. (از معجم المؤلفین بنقل از ایضاح المکنون بغدادی ج 2 ص 489)
ابن ابی مجد بن شرف بن احمد حمصی دمشقی. شاعر متوفی در جمادی الاولای سال 736 هجری قمریاو را دیوان شعری است. (از معجم المؤلفین بنقل از البدایۀ ابن کثیر ج 14 ص 176)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ حَ)
ابن عبدالله بن حسن بن حمزۀ حمزی (شریف...) ملقّب به جمال الدین. امیریمن. وی در سال 626 هجری قمری متولد شد. و او را با اصحاب و حکام یمن اخبار و حکایاتی است. مسکن او در شهر قمحه در یمن بود و در سال 699 هجری قمری درگذشت. (ازالاعلام زرکلی بنقل از العقوداللؤلؤیه ج 1 ص 324)
ابن حسن بن علی بن حسن بن علی بن شدقم بن ضامن بن محمد حمزی حسنی مدنی، ملقّب به زین الدین. رجوع به علی شدقمی شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ اُ مَ)
ابن طاهر بن معوضه بن تاج الدین قرشی اموی، مکنّی به ابوالحسن و ملقّب به الملک المجاهد. یکی از مؤسسان دولت بنی طاهر در یمن. رجوع به علی طاهری (ابن طاهر...) شود
ابن عبدالله بن خالد بن یزید بن معاویه بن ابی سفیان اموی سفیانی، مکنّی به ابوالحسن. رجوع به علی سفیانی شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ تَ قَ)
ابن حسین بن ابراهیم بن حسن اخوی تقوی. شاعربود و نسب خود را به موسی مبرقعبن امام الجواد محمدتقی (ع) می رساند. وی در سال 1335 هجری قمری درگذشت. اورا دیوانی است که میرزا محمدعلی عبرت آن را جمعآوری کرده است. (از الذریعۀ آقابزرگ طهرانی ج 9 ص 741)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ تَ یَ)
ابن محمد بن عمر تحیوی، ملقّب به موفق الدین و مشهور به صاحب. وی وزیر و از اهالی یمن بود. در سال 696 هجری قمری المؤید رسولی او را به وزارت برگزید و تا سال 712 هجری قمری که درگذشت در این مقام باقی بود. (ازالاعلام زرکلی بنقل از العقود اللؤلؤیه ج 1 ص 303)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ حَ)
ابن ابراهیم بن سعید بن یوسف حوفی مصری، مکنّی به ابوالحسن. وی نحوی و ادیب و مفسر بود. و مردم بسیاری از وی استفاده های علمی کردند. او در ذیحجۀ سال 430 هجری قمری درگذشت. حوفی، منسوب است به ناحیه ای در مصر به نام ’شرقیه’ که قصبۀ آن شهر بلیس است و تمام نواحی آن را ’حوف’ نامند. او راست: 1- الارشاد لطریق خیرالعباد و العباد. 2- اعراب القرآن. 3- البرهان فی تفسیر القرآن (یا فی علوم القرآن). 4 -مواردالانبیاء. 5- الموضح، در نحو. (از معجم المؤلفین ج 7 ص 5). صاحب معجم المؤلفین به مآخذ ذیل نیز اشاره کرده است: سیرالنبلاء ج 11 ص 115. عیون التواریخ ج 13 ص 181. التذکرۀ طاهر جزائری. وفیات الاعیان ج 1 ص 418. انباءالرواه ج 2 ص 219. معجم الادباء ج 12 ص 221. البدایه ج 12 ص 47. بغیهالوعاه ص 325. شذرات الذهب ج 3 ص 247. مفتاح السعاده ج 1 ص 438. حسن المحاضره ج 1 ص 306. طبقات المفسرین ص 25. کشف الظنون ص 122. ایضاح المکنون ج 1 ص 62 و ج 2 ص 598. فهرست الخدیویه ج 1 ص 132. هدیهالعارفین ج 1 ص 682
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ حَ نَ)
ملقّب به خیرالدین. وی در علم هیئت و نجوم دست داشت. او راست: نهایهالبیان فی مقادیرالزمان، در علم هیئت که در سال 916 هجری قمری از تألیف آن فراغت یافت. (از معجم المؤلفین بنقل از ایضاح المکنون بغدادی ج 2 ص 691)
ابن محمد بن خلیل بن محمد بن محمد بن ابراهیم بن موسی حنفی، مشهور به ابن غانم مقدسی و ملقّب به نورالدین. رجوع به ابن غانم (نورالدین علی بن...) و نیز علی (ابن محمدبن...) شود
ابن محمود بن محمد بن مسعود بن محمود بن محمد بن محمد بن محمد بن عمر شاهرودی بسطامی هروی رازی فخری بکری حنفی، مشهور به مصنفک و ملقّب به علاءالدین. رجوع به علی مصنفک شود
ابن عبدالله بن حجۀ حموی حنفی، ملقّب به تقی الدین و مکنّی به ابوبکر. رجوع به ابن حجه (ابوالمحاسن تقی الدین ابوبکر بن علی بن...) و به علی (ابن عبدالله بن...) شود
ابن جارالله بن محمد بن ابی الیمن بن ابی بکر بن علی بن محمد بن محمد بن حسین بن احمد قرشی مخزومی حنفی، مشهور به ابن ظهیره. رجوع به علی مخزومی شود
ابن محمد بن ابی بکر بن علی بن ابراهیم بن علی بن عدنان حسینی دمشقی حنفی، مشهور به نقیب الاشراف. رجوع به علی نقیب الاشراف شود
ابن شیبان بن محرز بن عمرو بن عبدالله بن عمرو بن عبدالعزیز سحیم حنفی سحیمی یمامی، مکنّی به ابویحیی. رجوع به علی سحیمی شود
ابن محمد رومی حنفی، مشهور به باشماقچی زاده. رجوع به باشمقچی زاده (سیدعلی...) و باشمقجی زاده و علی (ابن محمد...) شود
ابن سنجر بغدادی حنفی، مشهور به سماک (یا ابن سباک) و ملقّب به تاج الدین و مکنّی به ابوالحسن. رجوع به علی بغدادی شود
ابن ابی بکر بن عبدالجلیل فرغانی مرغینانی حنفی، ملقّب به برهان الدین و مکنّی به ابوالحسن. رجوع به علی مرغینانی شود
ابن طلق بن منذر بن قیس بن عمر بن عبدالله بن عمر بن عبدالعزبن سحیم حنفی سحیمی یمامی. رجوع به علی سحیمی شود
ابن عثمان بن ابراهیم بن مصطفی بن سلیمان ماردینی حنفی ترکمانی، ملقّب به علاءالدین. رجوع به علی ترکمانی شود
ابن مصطفی بن پیرمحمد کوتاهیه ای رومی حنفی، ملقّب به جبری و مشهور به بلبل زاده. رجوع به علی بلبل زاده شود
ابن حسین بن سلیمان اسپارته ای رومی حنفی (علی رضا...) ، مشهور به وصفی. رجوع به علی رضا (ابن حسین...) شود
ابن ابراهیم مغنیساوی رومی حنفی (علیرضا...) ، مشهور به اولیازاده. رجوع به علی رضا (ابن ابراهیم...) شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ حَ)
ابن عمر بن محمد بن حسن حربی بغدادی شافعی، مشهور به ابن قزوینی و مکنّی به ابوالحسن. رجوع به ابوالحسن (علی بن عمربن...) شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ حِ یَ)
ابن مهدی بن محمد بن علی بن داود بن محمد بن عبدالله بن محمد بن احمد بن عبدالقاهر بن عبدالله بن اغلب بن ابی الفوارس بن میمون حمیری رعینی زبیدی، مکنّی به ابوالحسن. اولین تن از بنی مهدی در زبید. رجوع به علی رعینی (ابن مهدی بن...) شود
ابن احمد بن حمدون اندلسی حمیری، مکنّی به ابوالحسن و ملقّب به نورالدین. نحوی ولغوی قرن هفتم هجری. رجوع به ابوالحسن حمیری شود
ابن عبدالله بن محمد بن عبدالملک بن یحیی بن ابراهیم حمیری کتامی فاسی، مکنّی به ابوالحسن. رجوع به علی قطان شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِحِمْ ما)
ابن محمد بن جعفر کوفی حمانی. نام او در الذریعه به صورت ’علی بن محمد بن جعفر بن محمد بن زید شهید علوی امامی حمانی’ آمده است. وی شاعر بود و در سال 245 هجری قمری درگذشت. او را دیوان شعری است. حمانی منسوب است به ’حمّان’ که محله ای است به کوفه. (از معجم المؤلفین بنقل از ایضاح المکنون بغدادی ج 1 ص 499. هدیهالعارفین بغدادی ج 1 ص 673) (از الذریعۀ آقابزرگ طهرانی ج 9 ص 266 بنقل از نسمهالسحر فیمن تشیع و شعر ضیاءالدین. عمدهالطالب ص 286. المناقب ابن شهرآشوب. العیون و المحاسن مفید. عیون اخبارالرضای صدوق)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ حَ لَ)
ابن منصور بن طالب حلبی، ملقّب به دوخلهو مشهور به ابن قارح و مکنّی به ابوالحسن. وی ادیب و راوی بود و بسیار از اشعار را از حفظ داشت. در سال 351 هجری قمری در حلب متولد شد و مخارج زندگی او از راه تعلیم در شام و مصر تأمین می شد. او نامۀ مشهور به ’رساله ابن القارح’ را به ابی العلاء نوشت و ابوالعلاء جواب آن را که ’رسالهالغفران’ است، برای او نگاشت. یاقوت حموی گوید که: آخرین ملاقات من با علی بن طالب در سال 461 هجری قمری در تکیت بود. رجوع به معجم الادباءیاقوت چ قاهره ج 15 ص 83 و چ مارگلیوث ج 5 ص 422 شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ حُ)
ابن عبدالغنی فهری حصری ضریر قیروانی، مکنّی به ابوالحسن. قاری و ادیب و شاعر بود. وی در حدود سال 415 یا 420 هجری قمری در قیروان متولد شدو در موقع تولد نابینا بود. سپس به اندلس رفت و ملوک آنجا را مدح کرد و در سال 488 در طنجه درگذشت. او راست: 1- اقتراح القریح و اجتراح الجریح. 2- دیوان شعر. 3- القصیده الحصریه فی قراءه نافع. 4- المستحسن من الاشعار. 5- معشرات الحصری. (از معجم المؤلفین ج 7 ص 125). صاحب معجم المؤلفین به مآخذ ذیل نیز اشاره کرده است: الخریدۀ ابن عماد ج 12 ص 17. الوافی صفدی ج 12 ص 100. سیرالنبلاء ذهبی ج 12 ص 6. طبقات القراء ابن جزری ج 1 ص 550. وفیات الاعیان ابن خلکان ج 1 ص 431. شذرات الذهب ابن عماد ج 3 ص 385. کشف الظنون حاجی خلیفه ص 1337. ایضاح المکنون بغدادی ج 1 ص 110. هدیهالعارفین ج 4 ص 205
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ حَ سَ)
ابن عجلان بن رمیثه بن ابی نمی حسنی، مکنّی به ابوالحسن و ملقّب به نورالدین. وی از امرای مکه بود که در سال 789 هجری قمری بعد از عزل عنان بن مغامس به امارت آنجا برگزیده شد ودر سراسر مدت امیری خویش با مخالفان در جنگ و ستیز بود و سرانجام در سال 797 هجری قمری به دست عده ای از خویشان خود از بنی حسن در بطن مرّ از نواحی مکه کشته شد. (از اعلام زرکلی بنقل از ابن الفرات ج 9 ص 420. شذرات الذهب ج 6 ص 350. ابن ایاس ج 1 ص 304. خلاصهالکلام ص 36)
ابن نظام الدین حسنی حسینی، ملقّب به صدرالدین. وی صوفی بود و در سال 1015 هجری قمری درگذشت. او راست: ریاض السالکین فی صحیفه سیدالعابدین. (از معجم المؤلفین ج 7 ص 254)
ابن احمد بن محمد بن معصوم بن نصیرالدین بن ابراهیم بن سلام الله بن مسعود بن محمد بن منصور حسن حسینی، مشهور به ابن معصوم. ادیب و شاعر قرن یازدهم هجری. رجوع به علی خان (ابن احمدبن...) شود
ابن حمودبن میمون بن احمد ادریسی حسنی علوی حمودی، ملقّب به الناصرلدین الله. نخستین تن از ملوک بنی حمود در قرطبه و مالقه. رجوع به علی حمودی شود
ابن عطیفه بن مصطفی بن عیسی بن جلال الدین بن رضاءالدین بن سیف الدین بن میثه بن رضاءالدین بن محمدعلی بن عطیفۀ حسنی کاظمی. رجوع به علی کاظمی شود
ابن اسماعیل بن شریف حسنی، مکنّی به ابوالحسن و ملقّب به اعرج. از پادشاهان دولت سجلماسه در مغرب است به شمال افریقا. رجوع به علی سجلماسی شود
ابن عبدالله بن احمد بن علی بن عیسی بن محمد بن عیسی حسنی شافعی سمهودی، ملقّب به نورالدین و مکنّی به ابوالحسن. رجوع به علی سمهودی شود
ابن حسن بن محمد بن محمد بن حسن بن عبدالرحمان بن یحیی بن محمد بن عیسی نعمی حسنی یمنی. رجوع به علی نعمی شود
ابن عبدالقادر حسنی شامی قاهری ازهری شافعی، مشهور به سیدفرضی و ملقّب به نورالدین. رجوع به علی فرضی شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ حَ رَ)
ابن احمد بن محمد بن طرطوسی حرمی، مکنّی به ابوبکر. وی از علمای قرن چهارم هجری و معاصر با المطیع و الطائع بالله عباسی بود. و زمان آل حمدان را نیز درک کرد. نشو و نمای او در طرطوس بود سپس به مکه رفت ودر آنجا مجاور شد و نزد عرفا به ’طاووس الحرمین’ مشهور گشت. و در سال 374 هجری قمری در آنجا درگذشت. و او را مریدان بسیار بود. (از نامۀ دانشوران ج 4 ص 62)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ هَِ رَ)
میر علی هروی، وی از خطاطان مشهور بود و به زبان ترکی و فارسی شعر نیز می سرود. استاد خط او سلطانعلی مشهدی بود و برخی خط وی را بر استادش ترجیح داده اند. علی هروی دراواخر عمر توسط ازبکان اسیر گشت و به بخارا منتقل شد و در آنجا به سال 924 یا 925 و یا 926 هجری قمری درگذشت و در مرقد سیف الدین باخرزی دفن شد. او را رساله ای است به فارسی به نام ’مدادالخط’. و نیز اشعار و معماهایی از وی نقل میکنند. (از الذریعه ج 9 ص 764)
(امیر...). وی در قرن نهم در مدرسه عبدالرحمان جامی می زیست و از جامی تلمذ میکرد شعر نیز می سرود و قسمتی از اشعار او را میر علیشیر نقل کرده است. (از الذریعه ج 9 ص 765)
ابن محمود بن محمد بن مسعود بن محمود بن محمد بن محمد بن محمد بن عمر شاهرودی بسطامی هروی رازی فخری بکری حنفی. مشهور به مصنفک و ملقب به علاءالدین. رجوع به علی مصنفک شود
ابن ابی بکر بن علی هروی موصلی. مکنی به ابوالحسن. رحالۀ (سیّاح) قرن ششم هجری قمری رجوع به علی (ابن ابی بکربن...) و ابوالحسن سیاح شود
ابن محمد بن احمد بن محمد بن عبدالله بن عباد عبادی هروی شافعی. مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی عبادی شود
لغت نامه دهخدا